کد مطلب:28971
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
بهترين راه خداشناسي براي كساني كه دير به يقين مي رسند چه راهي است؟
فلاسفه و متكلمان دلايل و راههاي متعددي را درباره خداشناسي و اثبات وجود حق تعالي اقامه كرده اند كه به طور اختصار به برهانهاي عقلي، شبه علمي و فطرت تقسيم مي شوند. دليل اينكه اين بزرگان دلايل متعددي اقامه كرده اند، اين است كه هر كس با توجه به خصوصيات فردي و اجتماعي و علمي خود، با برخي دلايل زودتر به يقين مي رسند. براي برخي دلايل علمي يقين آور است، كه براي برخي دلايل عقلي و براي برخي راه دل و فطرت يقين آور است. اما اصل كلي در تمام دلايل و براهين اين است كه آنها تنبيهاتي در جهت توجه به امري روشن و بديهي هستند. يعني اصل وجود خداوند متعال جزء روشن ترين مفاهيم و حقايق است و تمام اين دلايل به منزله تابلوهاي راهنمايي هستند كه ما را از جهات گوناگون به سوي او راهنمايي مي كنند. توضيح بيشتر اينكه مراحل و درجات شناخت خدا و خداشناسي بر اساس معرفت و شناخت هر كس متفاوت است. و اكثر دلايل و راههاي خداشناسي نيز معمولاً از پايين به بالاست. يعني از راه موجودات و نشانه هاي آفرينش (به اصطلاح قرآن آيات انفسي و آفاقي، فصلت/53) است. اما در وراي اين دو راه يعني راه خداشناسي آفاقي -راه شبهه علمي كه مخصوص عموم مردم است و راه انفسي -از راه دل كه راه خواص است، راه سومي نيز وجود دارد كه راه اولياء خدا و عرفان است كه قرآن و روايات ما به اين راه تأكيد فراوان دارند، كه اين راه از خدا به خدا رسيدن است، و معلوم است كه اين روش شناخت ما را به يقين واقعي و خداشناسي ناب مي رساند. زيرا اين راه شهود مستقيم و بلاواسطه است كه هرگونه مشكلي را از آدمي زائل مي كند و تفاوت عمده اي با دلايلي دارد كه خدا را به عنوان غيب و پنهان مطرح و اثبات مي كند. من در اين بحث به راه اول اشاره نمي كنم. اما بر اساس راه دوم لحظه اي در خود بيانديشيم، نزديكترين چيز به ما دل ماست؛ اما آيا ما قدرت تصرف در دل خود را داريم؟ و حتي بر خنده و گريه خود تصرف داريم؟ نه، زيرا دل ما در تصرف ديگري است، آيا همين دليل بر وجود او كافي نيست؟ اين راه فطرت است و راه فطرت راهي پردامنه و دقيقي است كه ما در اين بحث به آن اشاره نمي كنيم. براي اطلاع بيشتر به كتاب مقالات، استاد محمدشجاعي، ج سوم، انتشارات سروش و معارف قرآن، استاد مصباح يزدي، ج 1 تا 3. ص: 37 - 36. انتشارات در راه حق مراجعه فرماييد. راه سوم، راه شناخت خداست به خدا، {Hيا من دل علي ذاته بذاته H}؛ {Mاي كسي كه خود بر ذات خود گواهي M} {V(دعاي صباح امام علي(ع)) V} امام سجاد: {Hبك عرفتك و انت دللتني عليك و لو لا انت لم اعرف ما انت H}؛ {Mتو را به تو شناختم و تو بر خود گواهي و اگر تو نبودي، نمي دانستم تو كيستي M} {V(دعاي ابوحمزه ثمالي)V} يا در دعايي كه توصيه شده است در عصر غيبت بخوانيم: {Hاللهم عرفني نفسك فانك ان لم تعرفني نفسك لم اعرف نبيك....H} {V(امام صادق(ع)، بحارالانوار، 52/146)V} يعني شناخت پيامبر با خداست، بلكه شناخت هر چيز با خداست و اگر خدا را نشناسيم هيچ كس و چيزي را نمي توانيم بشناسيم، زيرا خدا شاهد و حاضر است. {A{/Bأَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ مُحِيطٌ{w8-12w}{I41:54I}/}A}، {Vفصلت/54V} {A{/Bوَ كانَ اَللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ مُحِيطاً{w10-15w}{I4:126I}/}A}، {Vنساء/126V}. {A{/Bإِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ شَهِيداً{w16-22w}{I4:33I}*/}A}، {Vنساء/33 و احزاب/55V}» و همه موجودات در پرتو او موجودند و اگر او را در ابتداي امر نشناسيم، علم و شناخت به موجودات ديگر امكان ندارد. چنانچه روشن است، هر معلومي براي ما دوگونه است: يا نزد ما حاضر است يا از ديدگان ما غايب. اگر معلوم از نظر ما غايب باشد. اول بايد اوصاف و صفاتش را بشناسيم و آنگاه از راه صفات به شناخت خود او نائل شويم. مثلاً در شناخت آتش اول بايد گرما و حرارت يا دور را ديد و شناخت و سپس وجود آتش را ادراك نمود كه به اين نوع شناخت معرفت حصولي مي گويند. اما در شناخت آنكه نزد ما حاضر است، خود او را مي بينيم و مي شناسيم و آنگاه به اوصاف و صفات او پي مي بريم و به اين نوع معرفت شناخت و علم حضوري مي گويند. مثل علم هر كس به حالات دروني (ترس و شادي و...خود) و هيچ كس به ما از خدا نزديكتر نيست. {A{/Bأَنَّ اَللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ اَلْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ {w15-21w}{I8:24I}/}A}؛ {Mهمانا خداوند بين انسان و دلش حائل است M}{M(انفال/24) V}بنابراين از قلب ما به خود ما نزديكتر است. چنين است كه هرگاه به خود نظر مي افكنيم، ابتدا او را مي بينيم و باعلم حضوري مي يابيم كه تمام وجود ما را احاطه كرده است و تمام شئون ما در دستان قدرتمند اوست. پس او از ما نهان نيست تا به دنبال نشانه ها برويم. بلكه ما در حضور او هستيم و او در مشهد ماست و اين علم حضوري خداوند است كه اگر كسي به آن نائل آيد، به يقين تمام رسيده است و چنين است كه رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: {Hمن عرف نفسه فقد عرف ربه H} {V(البحار/2/32) V} براي آگاهي بيشتر ر.ك: 1- الميزان، ج 6، ص 238 به بعد ذيل آيه 105 سوره مائده 2- الميزان، ج 14، ص 193 به بعد ذيل آيه 14 سوره طه. 3- تحرير تمهيد القواعد، آيةالله جوادي آملي، ص 761 757، انتشارات الزهراء، اين كتاب شرحي از استاد بزرگوار معاصر بر يكي از كتابهاي مهم عرفاني است. 4- نشان از بي نشان ها، مرحوم حسنعلي اصفهاني، ص 166 153.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.